شعر در مورد نقاب
شعر در مورد نقاب,شعر در مورد نقاب چهره,شعر در مورد نقاب خنده,شعری در مورد نقاب,شعر نو در مورد نقاب,شعر کوتاه در مورد نقاب,شعری درباره نقاب,شعر نو در باره نقاب,شعر در وصف نقاب,شعر نقاب,شعر نقاب قمیشی,شعر نقاب بر چهره,شعر نقاب چهره,شعر نقاب سیاوش,شعر نقاب از چهره بردار,شعر نقابی,شعار نقابه المحامین,شعار نقابه المهندسین,شعر نقابه المعلمین,متن شعر نقاب از قمیشی,متن شعر نقاب قمیشی,شعر نقاب از سیاوش قمیشی,شاعر شعر نقاب سیاوش قمیشی,شعر در مورد نقاب چهره,شعر نقاب سیاوش قمیشی,متن شعر نقاب سیاوش,شعر آهنگ نقاب سیاوش قمیشی,شاعر شعر نقاب سیاوش,دانلود شعر نقاب از سیاوش قمیشی
در این مطلب سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را در مورد نقاب برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید
چه شوی ز دیده پنهان که چو روز مینماید
رخ همچو آفتابت ز نقاب آسمانی.
شعر در مورد نقاب
زاهد از اندوهِ رسوایی به رخ دارد نقاب
ورنه پیشِ دیگران خود بینقاب آید برون
شعر در مورد نقاب چهره
حالا پرواز کردهای
بر بال فرشتگان نشسته
پیلهبسته
پروانهای؟
نه
عقاب من!
تکسوار بی نقاب من!
شعر در مورد نقاب خنده
دوست میدارم خیانتهایت را
که به من روا میداری
زیرا تایید میکند که زندهای
و از دروغ و نقاب پوشیدن
ناتوان
مرا نقابها به درد میآورد
بیش از به درد آوردن خیانت
شعری در مورد نقاب
لب های مان دو بال کبوتر
باز می شود و بسته می شود
باز می شود و بسته می شود
دو بال کبوتر
که در دو تن آشیانه دارد
شب نقاب عمومی است
شعر نو در مورد نقاب
گیسو به دست می کشد از رخ نقاب را
تا شرم در نقــاب کشد آفتـــــاب را
شعر کوتاه در مورد نقاب
نقابی بسته ای بر چهره ات دیوانه ی شاعر
و چشمان خدا پشت نقابت خوب پنهان شد
شعری درباره نقاب
چگونه شک نکنم دست مهربانش را؟
به حسن نیّت این مردم نقاب زده؟
شعر نو در باره نقاب
چنانچه خواست دلت بی حساب گریه کنی
قسم بخور که فقط با نقاب گریه کنی
شعر در وصف نقاب
خسته ام از این نقاب لعنتی بر چــهره ام
نه نمی خواهم تو را در بودنم کتمان کنم
شعر نقاب
آه خفاش های بی مقدار
کشتن آفتاب نزدیک است
لحظه های کشیدن دست و
روسری و نقاب نزدیک است
شعر نقاب قمیشی
هر نقاب روی جانان را نقاب دیگرست
هر حجابی را که طی کردی حجاب دیگرست
شعر نقاب بر چهره
نقاب اگر به رخ دلبران حجاب شود
رخ لطیف تو بی پرده از نقاب شود
شعر نقاب چهره
نقاب دولت بیدار، خواب سنگین است
به زور گریه به یک جانب این نقاب انداز
شعر نقاب سیاوش
نقاب روی تو، جانا، منم که چون گویم:
رخ از نقاب برافگن، مرا براندازی
شعر نقاب از چهره بردار
قول چون روی برد زیر نقاب، ای بخرد
به عمل باید از این روی گشادنت نقاب
شعر نقابی
غنچه مستور از نقاب برآمد
گل ز پریخانه حجاب برآمد
شعار نقابه المحامین
گوشه آن نقاب را بشکن
ورق انتخاب را بشکن
شعار نقابه المهندسین
مشو از چشم بستگان غافل
یوسفی در نقاب اگر داری
شعر نقابه المعلمین
خورشید چراغ روز می گردد
زان چهره اگر نقاب برداری
متن شعر نقاب از قمیشی
چه بود گر نقاب بگشایی؟
بی دلان را جمال بنمایی؟
متن شعر نقاب قمیشی
حسن پوشیده بود زیر نقاب
عشق برداشت از میانه حجاب
شعر نقاب از سیاوش قمیشی
بگشاد نقاب بی نشانی
وین عالم بانشان چه می شد
شاعر شعر نقاب سیاوش قمیشی
آن جا حسنی نقاب بگشود
پیراهن حسن ها قبا بود
شعر در مورد نقاب چهره
گلزار نقاب می گشاید
بلبل بگرفت باز زاری
شعر نقاب سیاوش قمیشی
معنیش روی خوب کنم وانگهی
اندر نقاب لفظش پنهان کنم
متن شعر نقاب سیاوش
کی سفیدی می تواند شد به چشم ما نقاب؟
کف چه باشد تا شود بر چهره دریا نقاب
شعر آهنگ نقاب سیاوش قمیشی
در نقاب کف دل از روشن ضمیران می برد
آه اگر افتد به یک جانب نقاب زنده رود!
شاعر شعر نقاب سیاوش
تا تو را اهل نظر هیچ تماشا نکنند خم
به خم زلف تو بر چهره نقاب است، نقاب
دانلود شعر نقاب از سیاوش قمیشی
بگشا نقاب از رخ که رخ تو است فرخ
تو روا مبین که با تو ز پس نقاب گویم
شعر در مورد نقاب
بگشاد صبح عید ز رخ چون نقاب را
بنمود ساقی آن رخ چون آفتاب را
شعر در مورد نقاب چهره
باز برقع بر رخ چون ماه بربستی نقاب
گوییا در زیر ابری رفت ناگه آفتاب
شعر در مورد نقاب خنده
چه آفت ست نمی دانم این به زیر نقاب
که تا نمود نمود آنچه، سینه گشت خراب
شعری در مورد نقاب
تا گل از شرم رویت آب شود
یک زمان برفگن ز چهره نقاب
شعر نو در مورد نقاب
سپیده دم که زمانه ز رخ نقاب انداخت
به زلف تیره شب نور صبح تاب انداخت
شعر کوتاه در مورد نقاب
چگونه صبح بخندد که روی ابر سیاه
سفیده کرد و ز دیبا بر او نقاب انداخت
شعری درباره نقاب
معشوق عیان می گذرد بر تو ولیکن
اغیار همی بیند از آن بسته نقاب است
شعر نو در باره نقاب
ناگشوده گل نقاب آهنگ رحلت ساز کرد
ناله کن بلبل که گلبانگ دل افکاران خوش است
شعر در وصف نقاب
جمال دختر رز نور چشم ماست مگر
که در نقاب زجاجی و پرده عنبیست
شعر نقاب
نقاب گل کشید و زلف سنبل
گره بند قبای غنچه وا کرد
شعر نقاب قمیشی
جمال یار ندارد نقاب و پرده ولی
غبار ره بنشان تا نظر توانی کرد
شعر نقاب بر چهره
گل مراد تو آن گه نقاب بگشاید
که خدمتش چو نسیم سحر توانی کرد
شعر نقاب چهره
معشوق چون نقاب ز رخ در نمی کشد
هر کس حکایتی به تصور چرا کنند
شعر نقاب سیاوش
چو ماه نو ره بیچارگان نظاره زند
به گوشه ابرو و در نقاب رود
شعر نقاب از چهره بردار
صفیر مرغ برآمد بط شراب کجاست
فغان فتاد به بلبل نقاب گل که کشید
شعر نقابی
جمال بخت ز روی ظفر نقاب انداخت
کمال عدل به فریاد دادخواه رسید
شعار نقابه المحامین
به نیم شب اگرت آفتاب می باید
ز روی دختر گلچهر رز نقاب انداز
شعار نقابه المهندسین
سر خدا که در تتق غیب منزویست
مستانه اش نقاب ز رخسار برکشیم
شعر نقابه المعلمین
گلبرگ را ز سنبل مشکین نقاب کن
یعنی که رخ بپوش و جهانی خراب کن
متن شعر نقاب از قمیشی
تو کافردل نمی بندی نقاب زلف و می ترسم
که محرابم بگرداند خم آن دلستان ابرو
متن شعر نقاب قمیشی
فخر رهی بدان دو سیه چشمکان تست
کامد پدید زیر نقاب از بر دو خد
شعر نقاب از سیاوش قمیشی
رخ وی، چو خورشید گیتی فروز
پدیدار شد، از شبه گون نقاب
شاعر شعر نقاب سیاوش قمیشی
گر ماه من برافکند از رخ نقاب را
برقع فروهلد به جمال آفتاب را
شعر در مورد نقاب چهره
اگر تو برفکنی در میان شهر نقاب
هزار مؤمن مخلص درافکنی به عقاب
شعر نقاب سیاوش قمیشی
حیف باشد بر چنان تن پیرهن
ظلم باشد بر چنان صورت نقاب
متن شعر نقاب سیاوش
نقاب آشنا بستند کز بیگانگان رستیم
چو بازی ختم شد، بیگانه دیدیم آشنایان را
شعر آهنگ نقاب سیاوش قمیشی
چو نیلوفر در آب و مهر در میغ
پری رخ در نقاب پرنیانست
شاعر شعر نقاب سیاوش
زان روی و خال دلستان برکش نقاب پرنیان
تا پیش رویت آسمان آن خال اختر برکند
دانلود شعر نقاب از سیاوش قمیشی
روز من شب شود و شب روزم
چون ببندی نقاب و بگشایی
شعر در مورد نقاب
گر تو پری چهره نپوشی نقاب
توبه صوفی به زیان آوری
شعر در مورد نقاب چهره
رویی که روز روشن اگر برکشد نقاب
پرتو دهد چنان که شب تیره اختری
شعر در مورد نقاب خنده
فی الجمله نقاب نیز بیفایده نیست
تا زشت بپوشند و نکو بگذارند
شعری در مورد نقاب
محتسب گر فاسقان را نهی منکر می کند
گو بیا کز روی مستوری نقاب افکنده ایم
شعر نو در مورد نقاب
روز رویش چو برانداخت نقاب شب زلف
گفتی از روز قیامت شب یلدا برخاست
شعر کوتاه در مورد نقاب
کف چه حد دارد نقاب شورش دریا شود؟
مستی سرشار، بی دستار می سازد مرا
شعری درباره نقاب
حسن عالمگیر لیلی تا نقاب از رخ گرفت
دامن دشت جنون دامان محمل شد مرا
شعر نو در باره نقاب
عشق اگر از حسن عالمسوز بردارد نقاب
شمع چون پروانه گردد گرد سر پروانه را
شعر در وصف نقاب
حجاب نور می سوزد نگاه خیره چشمان را
نمی باید نقاب دیگر آن رخسار شرمین را
شعر نقاب
نسیم بی ادب، بند نقاب غنچه نگشاید
چمن پیرا به من گر واگذارد پاسبانی را
شعر نقاب قمیشی
حسن بی پرده کند آب نگه را، ورنه
دست، گستاخ به آن بند نقاب است مرا
شعر نقاب بر چهره
به مجلسی که کشی از نقاب بند آنجا
ستاره سوخته ای نیست جز سپند آنجا
شعر نقاب چهره
در آن حریم که روی تو بی نقاب شود
به داغ شمع سیاهی شود شبستان ها