شعر در مورد ظاهر و باطن
شعر در وصف ظاهر و باطن,شعر در مورد ظاهر و باطن,شعری در مورد ظاهر و باطن,شعر در مورد تفاوت ظاهر و باطن,شعر درباره ظاهر و باطن,شعر درباره ی ظاهر و باطن,شعر ظاهر و باطن,شعر درباره ظاهر و باطن,شعر در مورد ظاهر و باطن,شعر در مورد تفاوت ظاهر و باطن,شعر درباره ی ظاهر و باطن,شعر ظاهر باطن,ظاهر و باطن در شعر,شعری در مورد ظاهر و باطن,ظاهر باطن شعر
در این مطلب سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را در مورد ظاهر و باطن برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید
ظاهرِ زیبا فقط چند سال دوام می آورد ؛
اما شخصیتِ زیبا یک عمر
شعر در وصف ظاهر و باطن
من کویری خشکم اما ساحلی بارانیم
ظاهری آرام دارد باطن طوفانیم
شعر در مورد ظاهر و باطن
تمام مردم اگر چشمشان به ظاهر توست
نگاه من به دل پاک و جان طاهر توست!
شعری در مورد ظاهر و باطن
اختیاریست بهظاهر که در آن مجبوری
مثل یک نقطه که در دایرهاش محصوری
شعر در مورد تفاوت ظاهر و باطن
به ظاهر زائرم اما زیارت را نمی فهمم
من بیچاره لطف آشکارت را نمی فهمم
شعر درباره ظاهر و باطن
نه پشت ظاهر خوب تو باطنی بد نیست
که هر دو روی تو بر عکس سکه یکسان است
شعر درباره ی ظاهر و باطن
ظاهراً هرچند میخندم ، درونم شاد نیست
باد اگر در غبغبم دیدی به جز غمباد نیست
شعر ظاهر و باطن
بـه زیـر چـهـره سردم گدازه عشقست
اگر چه باز به ظاهر صـبور و خونسـردم
شعر درباره ظاهر و باطن
دلم آهی کشد گاهی تو میدانی و می فهمی
به ظاهر نیستی ! اما میان ، سینه مهمانی
شعر در مورد ظاهر و باطن
به من گفتی که می بازم بدون شک وتردیدی
به ظاهر برده ای اما در این دعوی تو مغلوبی
شعر در مورد تفاوت ظاهر و باطن
صدفی به صدف مجاورش گفت:
در درونم درد بزرگی احساس میکنم،
دردی سنگین که سخت مرا میرنجاند.
صدف دیگر با راحتی و تکبر گفت:
ستایش از آن آسمان ها و دریاهاست.
من در درونم هیچ دردی احساس نمیکنم.
ظاهر و باطنم خوب و سلامت است.
در همان لحظه خرچنگ آبی از کنارشان عبور کرد و سخنانشان را شنید.
به آن که ظاهر و باطنش خوب و سلامت بود گفت:
آری! تو خوب و سلامت هستی اما دردی که همسایهات در درونش احساس میکند
مرواریدی است که زیبایی آن بی حد و اندازه است.
شعر درباره ی ظاهر و باطن
بعضی از چیز ها
تنها از دور ظاهر آرام و زیبا دارند
و انسان
برای نزدیک شدن به آنها نباید پافشاری کند
مثل عشق
سیاست
و مهاجرت…
من بر آسمان خراش ها
پرنده های مهاجر زیادی دیده ام
که چشم هایشان پر از اشک بود!
شعر ظاهر باطن
ظاهر باطن نما و باطن ظاهر نما
در عیان پیدا و در پنهان عیان پیداست کیست
ظاهر و باطن در شعر
گفتیم نبوت و ولایت
در ظاهر و باطن اند همدم
شعری در مورد ظاهر و باطن
اول انبیا و آخر اوست
باطن اولیا و ظاهر اوست
ظاهر باطن شعر
ظاهر او سوزناک و آتشین
باطن او نور رب العالمین
شعر در وصف ظاهر و باطن
ظاهر و باطن جهان دیدیم
معنی خاص هر صور گشتیم
شعر در مورد ظاهر و باطن
باطن و ظاهر خود هر که کند صاف چو بحر
ظاهر و باطن او عنبر و گوهر باشد
شعری در مورد ظاهر و باطن
ظاهر و باطن تو ای سید
ظاهرت خلق گیر و باطن حق
شعر در مورد تفاوت ظاهر و باطن
این بهار و باغ بیرون عکس باغ باطن است
یک قراضه ست این همه عالم و باطن هست کان
شعر درباره ظاهر و باطن
لفظ و معنی گیرخواهی ظاهر و باطن تراش
رشته جز شمع در پیراهن فانوس نیست
شعر درباره ی ظاهر و باطن
ظاهر و باطن به همدیگر ببین
عین آن پنهان و این پیدا نگر
شعر ظاهر و باطن
ظاهر و باطن اول و آخر
این همه اسم یک مسما شد
شعر درباره ظاهر و باطن
جمله عالم تن است و عشق جان
اسم ظاهر این و باطن اسم آن
شعر در مورد ظاهر و باطن
صورت و معنی به هم آراسته
ظاهر و باطن به هم پیراسته
شعر در مورد تفاوت ظاهر و باطن
در ظهور است مظهر و مظهر
نیک دریاب باطن و ظاهر
شعر درباره ی ظاهر و باطن
لعل و یاقوت به ناقص گهران ارزانی
پاکی ظاهر و باطن گهر مردان است
شعر ظاهر باطن
آسودگی ظاهر و جمعیت باطن
در زیر سر بی سر و سامانی عقل است
ظاهر و باطن در شعر
هرکه چون بحر به تلخی گذراند ایام
ظاهر و باطن او عنبر و گوهر باشد
شعری در مورد ظاهر و باطن
اول و آخر اوست در همه حال
ظاهر و باطن اوست در همه باب
ظاهر باطن شعر
در ظاهر و باطن تو چون مینگرم
کس را نئی ای نگار و آن همه ای
شعر در وصف ظاهر و باطن
این شعله های ظاهر و باطن گداز هجر
پیراهن درون و برون کسی مباد
شعر در مورد ظاهر و باطن
ظاهر و باطن بگرد عرض یکدیگر گم است
آب در گلشن نمایان است چون گلشن دراب
شعری در مورد ظاهر و باطن
قطره این بحر را ظاهر و باطن یکی است
هم زبرون دیدنی است آنچه درون خودم
شعر در مورد تفاوت ظاهر و باطن
باطن این خلق کافر کیش با ظاهر مسنج
جمله قرآن در کنارند و صنم در آستین
شعر درباره ظاهر و باطن
ظاهر و باطن بهمدیگر نکو است
هر که دارد هر دو با ما آشناست
شعر درباره ی ظاهر و باطن
ظاهر و باطن او عاشق ومعشوق منند
حسن واحسان همگی از حسنات عشق است
شعر ظاهر و باطن
ظاهر و باطن ما آینه یکدگرند
خاک در چشم حریفی که دهد بازی ما
شعر درباره ظاهر و باطن
کدام ظاهر و باطن موافق است به هم؟
دلش ز سنگ بود گر سپهر مینایی است
شعر در مورد ظاهر و باطن
ظاهر و باطن مردان به صفا می باشد
پشت این آینه ها روی نما می باشد
شعر در مورد تفاوت ظاهر و باطن
ظاهر و باطن من آینه یکدگرند
سینه ای صافتر از آب روانم دادند
شعر درباره ی ظاهر و باطن
ظاهر و باطن من خاک خسی
کو بر این بحر بود ره گذران
شعر ظاهر باطن
ای موسی ما به طور سینا رفتی
وز ظاهر ما و باطن ما رفتی
ظاهر و باطن در شعر
پیدات دیگر است و نهان دیگر
باطن چو خا رو ظاهر خرمائی
شعری در مورد ظاهر و باطن
ظاهر و باطن تویی و طالب و مطلوب تو
و آن دگر نامی است اندر هر زبان انداخته
ظاهر باطن شعر
در ظاهر و باطن آنچه خیر است و شر است
از حکم حقست و از قضا و قدر است
شعر در وصف ظاهر و باطن
ظاهر و باطن چه دار غیر هستی و عدم
آن تغافل این نگاه آن خلوت و این انجمن
شعر در مورد ظاهر و باطن
شمشیرم و خون ریز من هم نرمم و هم تیز من
همچون جهان فانیم ظاهر خوش و باطن بلا
شعری در مورد ظاهر و باطن
ظاهر و باطن نگه کن، اول و آخر ببین
تا تو را روشن شود کز چیست چار ارکان دل
شعر در مورد تفاوت ظاهر و باطن
ظاهر و باطن دگر نیست بساز این نشاط
تا من و تو اثر نواست نغمه توست تار من
شعر درباره ظاهر و باطن
با دل و جان یاغیم بی دل و جان می زیم
باطن من صید شاه ظاهر من در گریز
شعر درباره ی ظاهر و باطن
مشنو این سخن از من و نه زین خاطر روشن
که از این ظاهر و باطن نه پذیرم نه ستانم
شعر ظاهر و باطن
چین تو ظاهر و ماچین به مثل باطن
تو به چین بودی و مانده است تو را ماچین
شعر درباره ظاهر و باطن
یاری ظاهر چه کار آید خوش آن یاری که او
هم به ظاهر یار بود و هم به باطن یار بود
شعر در مورد ظاهر و باطن
ندیدم یک نفس راحت زحس ظاهر و باطن
چه آسایش در آن کشور که ده فرمانروا دارد؟
شعر در مورد تفاوت ظاهر و باطن
در باطن کرده خاص خاصت
در ظاهر کرده امتحانت
شعر درباره ی ظاهر و باطن
ظاهر بحر بود جای خسان
باطن بحر مقام گهران
شعر ظاهر باطن
به باطن جان جان جان جانی
به ظاهر آفتاب آفتابی
ظاهر و باطن در شعر
بینش ظاهر غبار دیده باطن بود
خاک زن در چشم ظاهر تا به جان بینا شوی
شعری در مورد ظاهر و باطن
احتیاط ظاهر امواج عجز باطن است
بسکه میبالد شکست دل زره پوشیم ما
ظاهر باطن شعر
ظاهر خروش سازش باطن جهان نازش
ای محرمان بفهمید ما زین میان کجائیم
شعر در وصف ظاهر و باطن
گر مسلمانیم در ظاهر، به باطن کافریم
رشته تسبیح را زنار می سازیم ما
شعر در مورد ظاهر و باطن
توان به باطن ما راه بردن از ظاهر
به روی باده نگردد حجاب شیشه ما
شعری در مورد ظاهر و باطن
زانک خلقش چون براند خو ز خلقان واکند
باطن و ظاهر همه با عشق خوش خو خو کند
شعر در مورد تفاوت ظاهر و باطن
ظاهر آرایی است کز تعمیر باطن غافل است
رتبه گفتار هرکس باشد از کردارکم
شعر درباره ظاهر و باطن
چشم باطن بگشا، رم مخور از ظاهر ما
گنج عشقیم که در کسوت مار آمده ایم
شعر درباره ی ظاهر و باطن
یا که در ظاهر فروغی ذکر درویشی مکن
یا که در باطن مرید خسرو فرزانه باش
شعر ظاهر و باطن
تا عجایبها کند ظاهر ز باطن
در نظر گاهی چنان گاهی چنین شد
شعر درباره ظاهر و باطن
ولی چون دیده منکر نبیند دیده باطن
ز ظاهر جنبشی بیند دلش زان کار در جنبد
شعر در مورد ظاهر و باطن
یار در آخرزمان کرد طرب سازیی
باطن او جد جد ظاهر او بازیی
شعر در مورد تفاوت ظاهر و باطن
زلف بتان سلسله ست جانب دوزخ کشد
ظاهر او چون بهشت باطن او دوزخی
شعر درباره ی ظاهر و باطن
اگر حکمت بیاموزی تو تخمی چرخ گردان را
توی ظاهر توی باطن توی ساران توی پایان
شعر ظاهر باطن
به ظاهر چو در دیده خس ناخوشی
به باطن چو دو دیده بایسته ای
ظاهر و باطن در شعر
هزار نقش وفاقم نمود ظاهر بخت
ولیک باطن خود ساده از نفاق نکرد
شعری در مورد ظاهر و باطن
در چشم ظاهر است بزرگ این عمل ولی
گر بنگری به دیده باطن محقر است