در این مطلب از سایت جسارت می خواهیم در مورد شعر در مورد نوزاد پسر صحبت کنیم.اکثر کسانی که خدا چه به عنوان بچه و چه به عنوان نوه به انها پسر می دهد بسیار خوشحال هستند و در این مطلب می توانید بهترین متن و شعر در مورد نوزاد پسر را ملاحظه نمایید.
چنانچه پسری دارید که تازه دندان در آورده است و دنبال شعر و متن دندان در آوردن بچه هستید می توانید با ملیک بر روی لینک مجموعه کاملی را ملاحظه نمایید.
پسرم سلام صبح غزلخیزت بخیر
روز نگاه عاطفه انگیزت بخیر
پسرم ! عطر نفسهای تو طعم عسله
طپش نبض تو آیینه ی شعر و غزله
پسرم فدات بشم لحظه ی خندیدن تو
جانم از شوق پره؛روی تو ماه ازله
پســـرم،
برگ گلــــم،
غنچه ی خوشرنگِ دلــــم،
دست خود را حلقه کن برگردنـــــم،
خنده زن بر چشمهای خستـــه ام،
عشق تو آواز صبح زندگیســـت،
مهر تو آغاز لطف و بندگـی اســـت،
سر گذار برشانه هایِ مـــــادرت،
بوسه زن بر گونه هایِ زردِ مــن،
خانه ام سبز از صدای شادِ توســت،
مادرت مست از نوازشهـایِ توســـــت.
پسرم بزرگ شدی لالایی هام یادت نره
چقدر برات قصه بگم دوباره خوابت ببره
چقدر نوازشت کنم تا تو به باور برسی
این دوتا دستای منه تو این روزهای بی کسی
وقتی مامان قصه هات خم شده پیش روی تو
اگه چروک صورتم میبره آبروی تو
لالایی هام یادت نره
بزا برات قصه بگم دوباره خوابت ببره
از اون روزا که مشت من با دست تو باز نمی شد
تو خواب و بیداری تو هیچ کسی مامان نمیشد
اون که تو اوج خستگی خنده رو لباش بودی
شب به خونه می رسید
سوار شونه هاش بودی
لالایی هام یادت نره
بزار برات قصه بگم دوباره خوابت ببره
لالا لالا گلکم
لالایی کن دلبرکم
خواب پریشون نبینی
ای غنچه بانمکم
لالا لالا گلکم لالایی کن پسرکم
چشمات و گریون نبینم
گریه نکن دردونکم
لالایی هام یادت نره
چقدر برات قصه بگم دوباره خوابت ببره
به خاطر تو هم شده همیشه آبی می مانم
به خاطر تو هم شده تمام روزهای بعد از این مهربانتر خواهم شد
دلم میخواهد زودتر دستهایت را بگیرم
زودتر روی دستهایم تکانت دهم بخوابی
زودتر برایت با زبان کودکانه قصه بگویم
بهانه بگیری و من کلافه شوم
بریزی
بپاشی
و من حرص هایم را سر بیخیالی خالی کنم
پسرم جان منی از این عزیزتر نمی شود
جان منی و خوش به حالت که مادرت
تو را مثل گوش ماهی هایی که خودش کنار دریا کشف کرده دوست دارد
برایت یک مشت بوسه میفرستم
باز هم هست
از این بوسه های عاشقانه برایت زیاد کنار گذاشته ام
در بنفشه زار چشم پسرم
من زبهترین بهشت ها گذشته ام
من به بهترین بهار ها رسیده ام
تو همزبان بهترین دقایق حیات من
لحظه های هستی من از تو پرشده ست
دنیا بزرگه ولی تو
یه دل بزرگتر از دنیا داری
پسرم با این چشای مهربون
تو دل هر کی که خوبه جا داری
پسرم وقتی در کنارم نیستی
گویی گمشدهای دارم که چون سرگردانان پیاپی در جستجویش هستم
گمشدهای عزیز و دوست داشتنی
دلخوشی همیشگی روزهای سختم
شادی بخش قلب خستهام
تو بهترین هدیه خداوند به من هستی عزیزدلم
کوچک رویایی من
دنیا اگر خودش را بکشد نمیتوان
به عشق من به تو شک کند
تمام بودنت را حس می کنم
پسرم
یک بهار، یک تابستان، یک پاییز و یک زمستان رادیدی
از این پس همه چیز تکراریست
جز مهربانی
پسرم میخواهم به خورشید بفهمانم
تو پر نورتری
تو زیبا تری
به دنیا بفهمانم تو برای من
از هر چیز دیگر مهم تری
پسرم ! وقتی که به تو نگاه میکنم
نمیتونم وجود خدا رو منکر بشم
آخه فقط خدا میتونسته
موجودی رو به زیبایی و حیرت انگیزی تو خلق کرده باشه
پسر یعنی یه اتاق پر از توپ و تفنگ و ماشین
اتاقی پر از رنگهای آبی و سبز و قهوه ای
پسر داشتن یعنی کلاه و کفش های اسپرت کوچک
یعنی کروات و پاپیون و کت ها و کفش های چرم مردونه سایز کوچک
پسر داشتن حس شیرینیه …
دنیای معصوم وکودکانه اش به من که یک زن هستم حس آرامش عجیبی میده…
وقتی که از همه مرد های زندگیم نا امید میشم و به یه گوشه پناه میبرم،
یه مرد کوچولو میاد پیشم که نه شوهرمه ، نه پدرمه، ونه برادرم .
اون تنها عشق زندگی منه که بادستای کوچولوی مردونه اش موهام رو نوازش میکنه
و برای اینکه غصه هام رو فراموش کنم، با صدای قشنگش توی گوشم میگه :
مامان، امروز موهات چقدر قشنگ شده ……
وتوی اون ثانیه هاست که من اوج میگیرم وبا عشق زندگیم از ته دل میخندم….
آره ….. عشق زندگی من اون چشمای قشنگ مردونه ست که با نگاهش فریاد میزنه :مامان عاشقتم……..
ومن با تمام پوست و گوشت و خونم عشقش رو احساس میکنم…..
پسرم، عزیزترینم
وقتی در کنارم نیستی گویی گمشدهای دارم که چون سرگردانان پیاپی در جستجویش هستم
گمشدهای عزیز و دوست داشتنی
دلخوشی همیشگی روزهای سختم
شادی بخش قلب خستهام
تو بهترین هدیه خداوند به من هستی عزیزدلم
من هیچگاه نمیدانم
چطور میتوانم بخاطر وجود نازنینت
شکرگزار خداوند مهربانم باشم
پسرم, عزیزترینم
وقتی که می روی، یک چیزهایی را جا می گذاری که من نمی دانم با آنها چه کنم
بوی تنت همه جا را فراگرفته و من به دنبال صاحب آن می گردم
لباسهایت را که برای شستن می گذارم
وسایلت را که یادت رفته سرجایشان بگذاری
آثار شیطنتهایت را
جای نشستن و خوابیدنت را
حرفهای دلنشین ات را
مهربانی هایت را
و من
و من نمی دانم با همه ی اینها چه کنم تا هفته ی دیگر …
نازنین پسرم
همین که تو را دارم، بهترین هدیه ی دنیا را دارم،
دیگر در بین ستاره ها به دنبال درخشان ترین ستاره نیستم
در میان گلها به دنبال زیباترین گل نیستم
تو کهکشانی هستی از پر نور ترین ستاره ها
کودک من…..
روز به روز بزرگتر میشوی و من عاشق تر
پسرک من….
ممنونم که به دنیای من آمدی و زندگی را برایم زیباتر از همیشه کردی
دوستت دارم….بیشتر از دیروز….کمتر از فردا….
سلام پسر نازنینم، گفتم برایت بنویسم از آنچه در دل دارم و نمی توانم بگویم…
شاید مجالی نباشد که برایت بگویم…
نمی دانم که اصلا این دلنوشته روزی چشمهای زیبای تو را زیارت خواهد کرد یا نه…
نمیدانم آن روز ها کجایی و شبها در آغوش کدام یار آرامش را در می یابی و صبح ها با نسیم نفس کدام دوست بیدار می شوی…
ولی مهم این است که الان شبهایم را با گرمای آغوش تو آغاز می کنم و صبح ها با صدای نفس تو روز را از سر می گیرم
سلام به تو گل پسر
شیرینی مثل عسل
سلام به تو نازنین
رو زانوی من بشین
سلام عزیزترینم
تو دنیا بهترینم
سلام به روی ماهت
تو قلب بابا جایت
موهات به نرمی پر
بابارو از یاد نبر
چشات مث آسمون
قدر بابا رو بدون
قد و بالای کوتاه
صورت داری مثل ماه
کاشکی زبون وا کنی
بابایی بابایی کنی
آخ قربون اون صدات
بابا بابا گفتنات
فدای اون خنده هات
تاتی تاتی کردنات
گل پسر نازنازی
کی ما بریم توپ بازی
بزرگ بشی الهی
گلم چه قدر تو ماهی
بشی تو ای مهربون
واسه ی بابا همزبون
پسرم دنیا بزرگه ولی من
تو رو هر جایی که باشی میبینم
برات از قشنگترین باغ زمین
گلای مهربونی رو می چینم
پسرم خدای مهربون ما
بچه های خوب و خیلی دوست داره
وقتی که از آسمون بارون میاد
براشون خوابای رنگی میاره
وقتی تو تو خواب می خندی می دونم
یه فرشته داره نازت می کنه
یه فرشته که شبیه خودته
خودشو محرم رازت می کنه
پسرم دنیای پاک بچگی
از تموم زندگی قشنگ تره
مهربون باش و به مردم خوبی کن
حرفای فرشته ها یادت نره!!!
نی نیمون وای چه شیرینه بلا مهدی میگن اینه
چه دستای کوچولویی توخیلی نازوجوحویی
مامانی هم دوست داره واسه توشبها بیداره
برات میخونه لالایی همه خوابن توبیداری
توالان کل دنیامی امیدوعشق فردامی
مامانی باتومیخنده به چشمون تودلبنده
بخواب ای کودک نازم لالاپیش پیش میگم بازم
الان درست یک سال داره
خوشگله و با نمکه
رو لپش یک خال داره
موهاش صاف و طلایی
چشماش درشت و روشنه
دل می بره با اون لباش
وقتی که لبخند می زنه
همیشه توی دهنش
یک شیشه یا پستونکنه
نینی کوچو لو فقط کمی
بزرگ تر از عروسکه
بابایی اسم باباشه
مامانشم مامان زری
یکی یک دونست چون نداره
خواهر یا برادری
یکی یک دونست چون نداره
خواهر یا برادری
تولد زیباترین هدیه خدا که مانند سروشی روح بخش
به زندگی تان نور امید دمید را تبریک میگیم.
قدمهای کوچکش برایتان پر از خیر و برکت باشد
به یمن آمدن فرشته کوچکتان به زمین
با آسمانی ترین آرزوها برای پر خیر و برکت بودن قدمهای کوچکش
و روح بخشیدن به زندگیتان تبریک مرا پذیرا باشید
صمیمانه ترین شادباش مرا برای شکفتن نو گل زیبای زندگیتان از من پذیرا باشید
آرزو داریم که این فرزندان عزیز زیر سایهی پدر و مادرشان زندگی خوش و پُرباری داشته باشند
شکفتن نوگل زیبایتان در دشتی از یاسهای مهربانی با نجوی سیمین آبشاران تهنیت باد
با آرزوی روشن ترین فرداها برای وجود نازنیش
امشب چه ناز دانه گلی در چمن رسید
گویی بساط عیش مداوم به من رسید
نور ستاره ای در شب تولدش
انگار که فرشته ای از ازل رسید
تولد فرشته کوچکتان مبارک
تولد نازنین ترین و اهورایی ترین ارمغان زندگیتان را تبریک میگویم..
بهترین آرزوها رو برای شما و نوزداتان دارم
قدم نو رسیده مبارک
گل غنچه کرد و غنچه شکفت و خداوند بهترین و زیباترین هدیه اش را به شما داد
با آرزوی فرادهایی روشن تبریک صمیمانه مرا پذیرا باشید
خدای بخشنده را شکرگزار و نوزاد بخشیده بر تو مبارک امید
که بزرگ شود و از نیکوکاریش بهره مند گردی.
امام علی (ع)
امشب چه شبی روشن و زیبا و مصفاست
احسنت، به این جشن دل انگیز که برپاست
گویا که گلی پای نهاده ست به گیتی
کز فرّ و شرف، آبروی جمله ی گلهاست . . .
قدم نورسیده مبارک
امروز روز شادی و امسال سال گل, نیکوست حال ما که نکو باد حال گل
شکفتن گل زندگیت مبارک. روزهایتان گل باران
یک و دو و سه و چار
پسز از خواب شد بیدار
صبح شد و وقت کوشش
بده پسر رو ورزش
یه روز خوب خدا
نی نی بلند شد از جا
جیغ می زدو می خندید
او شروع کرد به تاتا
می خورد زمین پا می شد
نی نی خسته نمی شد
می افتاد و می خندید
دو باره سرپا می شد
مامان جون مهربون
بابا با لب خندون
کف زدن های اونا
چه کیفی داره آخ جون
چه حالی داره کودک
راه می ره بی رو رو وک
تاتا تاتا می کنه
می ره بدون کمک
یه روز خوب خدا مامان همراه بابا
رفتند لباس خریدند
چند تا لباس زیبا
لباسای کوچولو
اندازه ی عروسک
چه ناز می شه بپوشه
اون لباسارو کودک
کلاه و چند تا شلوار
قد و بالای کوتاه
یه صورت مثل ماه
دو تا دست کوچولو
یه کله ،چند تار مو
ده تا هم انگشت ریز
زیر ناخنهاش تمیز
تپل تپل دو تا پا
چه خوشگله ای خدا
دو چشم مثل آهو
ابرو که دیگه نگو
نخودچیه یا بینی
توی صورت نی نی
لب داره قد پسته
خندونه یا که بسته؟
ریز و کوچیکه گوشاش
مراقب نی نی باش…
زن نشست
با چشمانی نگران
به فنجان واژگونه ام نگریست
گفت
پسرم غمگین مباش
که عشق سر نوشت توست
و هر کس که در این راه بمیرد
در شمار شهیدان است
فنجان تو
دنیایی هراس انگیز است
زندگی ات سرشار از کوچ و جنگ
پسرم بسیار دل می بازی
بسیار می میری
بر تمام زنان زمین عاشق می شوی
اما چون پادشاه شکست خورده
باز می گردی
پسرم فال بسیار گرفته ام
طالع بسیار دیده ام
اما هیچ فنجانی چون فنجان تو
نخوانده ام
و غمی چون غم تو ندیده ام
در سرنوشت تو عشق پیداست
اما پایت همواره بر لب دشنه است
همیشه چون صدف تنها می مانی
و چون بید
غمناک
و سر نوشت تو است که همیشه
در دریا ی عشق بی بادبان باشی
پسرم به لطف خدای مهربون یکساله شد.
متشکرم از اینکه در این یکسال همدم من بودید.
سعی کردم تمامی لحظات خوشم را با شما شریک شوم.
پسرم زمانیکه خبر آمدنت را شنیدم شوقی سراسر وجودم را فراگرفت شوقی همراه با ترس …
عشقی همراه با وحشت چرا که باید اسباب پذیراییت هرچه سریعتر مهیا میشد ….
خیلی دوست داشتم اولین کسی باشم که ترا میبینم ….
زمانیکه برای اولین بار نگاهت را به روی من باز کردی ….
آخ که چه دنیایی داشت چقدر آشنا و دوست داشتنی بود ..
یادم نمی آید که کسی اینگونه مرا نگاه کرده باشد
و اینقدر عمیق با نگاهش با من سخن گفته باشد ..
سخنی به درازای یک عمر…..
هیچوقت یادم نمی رود بار اولی که تورا در آغوش کشیدم
وگرمای نفسهایت صورتم نواخت ….
اخ که چه پرشکوه بود آن لحظه که باسیاهی چشمانت
وبا صدای نفسهایت عشق ودلدادگی را برایم هجی کردی
و من فهمیدم که دنیایم با تو چه زیبا شده است..
پسرم رفته رفته تو در کنارم پاگرفتی
و برخلاف آنچه گفته میشد که تو به من محتاج هستی،
من به تو محتاج شدم و بر تو مشتاق و تو شدی همه نیازم …
همه تلاشم و همه انگیزه ام برای تغییر ..
برای تحمل هر سختی و برای تلاشی جاوید تا بتوانم در روز موعود در مقابلت سرافراز باشم
و بگویم هر آنچه در توان داشتم برایت نهادم و این تو این هم زندگی
پسرم میبینی ؟
من هرروز بیشتر عاشق آن چشمان نازنینت میشوم ..
آخر هیچکس اینطور عاشقانه به من نگاه نمیکند
که تو مرا میبینی
نمیدانی چقدر لذت بخش بود وقتی که بار اول خندیدی
وقتی که بار اول به سمتم آمدی
فکرنمیکردم که آغازهمه روزم باشی
پسرم درست است که گاهی نمیدانم با بودنت چه کنم
اما میدانم با نبودنت نمی توانم سر کنم…
امسال هم سالروز تولدت را به جشن مینشینم
و آرزو میکنم آنقدر زنده بمانم تا به بار نشستن تو میوه شیرینم
را با چشمان خود ببینم.
کوچک رویایی ِ من
دنیا اگر خودش را بکشد نمیتواند
به عشق من به تو شک کند.
تمام ِ بودنت را حس می کنم …
حاجتی به استخاره نیست
عشق ما … عشق من به تو
عشق تو به من
یک پدیده است …
نازنین پسرم
همین که تو را دارم ، بهترین هدیه ی دنیا را دارم ،
دیگر در بین ستاره ها به دنبال درخشانترین ستاره نیستم ،
در میان گلها به دنبال زیباترین گل نیستم.
تو کهشکانی هستی از پرنورترین ستاره ها……
پسرم باید بدانی
که دیگران را دوست داشته باشی.
وگرنه نفرت جای محبت ، خواهد نشست.
پسرم باید بدانی
نقاط مثبت بقیه را ببینی
تا همیشه از خوبی های دیگران تعریف کنی ،
نه دائم از بقیه گله کنی.
پسرم باید بدانی
هر کار خوبی که می کنی به نفع خود توست
و در پیشگاه خدا عمل خیرت هرگز نادیده گرفته نخواهد شد.
پسرم باید بدانی
که دیگران را از خود بهتر بدانی
تا گرفتار خطر غرور نگردی.
من وقتی پسرم را در آغوش می گیرم و گرمای وجودم وجودش را و گرمای وجودش وجودم را پر می کند دوست دارم.
من نگاه شیطنت آمیزش همراه با خنده با دهان بی دندانش را دوست دارم.
من بازی و خنداندن پسرم را دوست دارم.
ای پسر قشنگ و مهربونم
بیا می خوام تو رو رو پام بشونم
می خوام برات شونه کنم موهاتو
دل نداره طاقت گریه هاتو
بعد بابات مرد خونه تویی تو
دلم می خواد از صبح تا شب فدات شم
کوچک رویایی من
دنیا اگر خودش را بکشد نمیتوان
به عشق من به تو شک کند
تمام بودنت را حس می کنم